سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ب.ظ
این خاک کربلا را حفظ کن
ام سلمه میگوید: شبی رسول خدا صلی الله علیه و آله از کنار ما گذشت و
مدتی طولانی غایب شد، بعد از آن با سر و روی گرد و غبار آلود و غمگین
برگشت. گفتم: یا رسول الله! چرا شما را غبار آلود میبینم؟ رسول خدا
فرمودند: همین الآن مرا به سرزمینی در عراق به نام کربلا بردند که قتلگاه
فرزندم حسین علیهالسلام است و تعداد دیگری از فرزندانم را به من نشان
دادند و من مقداری از خاک آن سرزمین را برداشتم و اکنون در دست من است،
آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله دستهای شان را گشودند و فرمودند:
این را بگیر و حفظ کن. من آن را که شبیه خاک سرخ بود، برداشتم و در شیشه ای
ریختم و سرش را بستم و نگه داشتم، وقتی امام حسین علیهالسلام از مکه به
طرف کربلا حرکت کرد هر روز آن شیشه را بیرون میآوردم و میبوییدم و
میگریستم. صبح روز دهم محرم؛ یعنی روز شهادت امام حسین علیهالسلام آن را
بیرون آوردم، به حال خود بود؛ ولی وقتی غروب آن روز آن را بیرون آوردم به
خون خالص تبدیل شده بود، فهمیدم که امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیده
است و گریستم تا خبر شهادت ایشان از عراق رسید. ( بحارالانوار، ج 44، ص
239. )
منبع: کرامات حسینیه و عباسیه ؛ موسی رمضانیپور نوبت چاپ: هفتم تاریخ
چاپ: زمستان 1386 چاپ: محمد (ص) ناشر: صالحان صفحات 67 و 68
۹۲/۰۸/۰۷
تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
...
یا حســـــــــــــــین