ماجرای انتساب دروغین صفحه فیسبوک و توئیتر به مقام معظم رهبری+متن پاسخ دفتر رهبری در این خصوص
در حالی که برخی از صفحات منتسب به مقام معظم رهبری در شبکههای اجتماعی صهیونیستی اقدام به فعالیت میکنند دفتر مقام معظم رهبری، راهانداز این صفحات از سوی این دفتر را رد کرده است.
به نقل از دانا،در اواخر آذرماه سال 91 بهیکباره کاربران بعضی از شبکههای ضداجتماعی صهیونیستی با صفحهای به شکلی نسبتاً رسمی مواجه شدند که تنها با گذشت فقط دقایقی به تیتر اول رسانههای مختلف جهان تبدیل شد.
رسانههای مختلف که غالباً آمریکایی و انگلیسی و جالبتر آنکه دولتی نیز بوده همراه باذوق با عناوین خاصی و بهصورت زنجیرهای ضمن حمله شدید به فیلترینگ در جمهوری اسلامی ایران و با ژستی حقوق بشر نمایانه، نه حضور صفحهای بانام Khamenei.ir بلکه با اشاره به نام ولی امر مسلمین و مستضعفین جهان، صفحه مذکور را صفحه شخصی معظم له دانسته و این حرکت را تناقض آشکاری در بین رفتار حاکمیت با مسئله اینترنت در استفاده از آن در بین مسئولین و مردم قلمداد کرده و با تمسخر بیان داشته که جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن نیز فهمیدهاند که در انزوا قرار دارند و حال سعی میکنند که خود را کشوری و افرادی همراه با مردم نشان دهند و گویا با تزویر و نفاق سعی در خوب جلوه دادن خویش دارند.
با توجه به اینکه قبلا مقام معظم رهبری حضور در شبکه های اجتماعی را جایز ندانسته بودند این ماجرا اندکی قابل تأمل بود.
در ساعت 9:59 دقیقه صبح 14 مهرماه 93 نتیجه یک استفتاء از سایت دفتر رهبر معظم انقلاب اعلام شد که متن سؤال و جواب به این شرح است؛
سؤال:
با سلام و عرض ادب
با توجه به فتوای معظم له در اعلام حرام بودن هرگونه تقویت دشمنان اسلام و مسلمین خصوصاً در عرصه فضایمجازی، آیا حضور و فعالیت صفحهای با نام سایت khamenei.ir در شبکههای ضداجتماعی - صهیونیستی فیسبوک و توئیتر که اسناد متقن و مبرهن آشکار و فراوانی در خصوص صهیونیستی بودن آنان و همچنین ایجاد شدن و مدیریت و هدایت آنان توسط سرویسهای جاسوسی-تروریستی دولتهای مستکبر وجود دارد و از این طریق ضمن فعالیتهای ضد امنیتی علیه نظام مقدس اسلامی به کسب درآمدهای کلان اقتصادی و مع الاسف تأثیرات سوء فرهنگی در میان جامعه ما مشغولاند، با نام و انتساب آن به سایت مذکور را جایز میدانید؟
جواب:
صفحه مذکور ارتباطی با دفتر ندارد.
مدیر بخش فقهی پایگاه
کد پیگیری برای دریافت پاسخ استفتاء
آنچه پرواضح بود انتساب چنین صفحهای به شخص مقام عظمای ولایت ) اصلاً معقول به نظر نمیآمد و هر شخص فهمیده و مطلع بهخوبی میداند که هرچند مقام معظم رهبری هم از طریق دفتر و مجموعه بیت و هم شخص ایشان رصد کاملی بر همهٔ حوزههای خبری و تحلیلی داشته و دارند اما اینکه حضرتشان شخصاً صفحهای در اینترنت داشته و آن را مثل یک شخص عادی بروز نمایند، امری محال و بیشتر یک شایعهٔ بیاهمیت نشان میدهد.
بسیاری از افراد که متأسفانه وجود چنین صفحهای را بهانه و مجوزی برای حضور و فعالیت خود در این قبیل شبکههای ضداجتماعی صهیونیستی دانسته بهصراحت بیان و ادعا میکردند که وقتی دفتر مقام معظم رهبری در اینچنین سایتهایی صفحه «رسمی» دارد و با مستمسک قرار دادن جملهای از معظم له به این شرح: «ابزارهای تسهیلکننده، مثل رایانهها و ارتباطات اینترنتی و فضایمجازی و سایبری هم که الآن در اختیار شماست. اگر بتوانید اینها را یاد بگیرید، میتوانید یک کلمه حرف درستِ خودتان را به هزاران مستمعی که شما آنها را نمیشناسید، برسانید؛ این فرصت فوقالعادهای است؛ مبادا این فرصت ضایع شود. اگر ضایع شد، خدای متعال از من و شما روز قیامت سؤال خواهد کرد: از فرصت اینهمه جوان، اینهمه استبصار، اینهمه میل و شوق به دانستن، شما برای ترویج معارف اسلامی چه استفادهای کردید؟» عملاً اقدام به حضور و فعالیت در این سایتها را حتی با استفاده از ابزار گذر از فیلترینگ توجیه کرده اند.
جالبتر آنکه برخی دیگر با سوءاستفاده از چنین فضایی کل فتاوای مقام معظم رهبری در رابطه با حرام و غیرقانونی اعلام نمودن استفاده از فیلترشکنها و همچنین حرام دانستن هرگونه تقویت دشمنان اسلام و مسلمین را با ادله بهظاهر جدید خود منسوخ و حتی خود را موظف به انجام اقدامات عجیبی در زمین دشمن برای بهاصطلاح نبرد در جبهه جنگ نرم دانسته که بینهایت افسوس ضربات چنین نابخردی خائنانهای موجبات مشکلات فراوانی گشته و میشود که إن شاء الله بدان اشاره می شود.
سؤال بسیار واضح است آیا چنین صفحهای در شبکههای ضداجتماعی صهیونیستی مانند توئیتر و فیسبوک که در سال 91 فعالیت خود را آغاز کردهاند ارتباطی با دفتر مقام معظم رهبری دارند؟
امروز دیگر کسی در فضای اینترنت وجود ندارد که حتی اگر از اهداف نهایی صهیونیستها در فضایمجازی بیاطلاع باشد اما ازینکه شبکههای ضداجتماعی اینترنتی مثل فیسبوک و توئیتر توسط سرویسهای جاسوسی – تروریستی ایجاد، مدیریت و هدایت میشوند بیخبر بوده و این موضوع را نداند. آیا باوجوداین موضوع میتوان حتی در ذهن چنین تصوری داشت که دفتر مقام معظم رهبری که اشراف کاملی بر تمامی طرح و برنامههای جبهه باطل داشته و دارند برخلاف و بر ضد منافع و مصالح امنیتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نظام مقدس اسلامی و اوامر حضرت امام عظیم الشان خمینی کبیر و ولی امر مسلمین و مستضعفین جهان عمل کنند؟! جواب بسیار روشن بوده و هر عقل سلیمی میپذیرد که چنین عملی از دفتر ایشان و معاونتها و دفاتر مختلف بیت معظم له سر نزده و نخواهد زد.
ضمن آنکه سایت دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای به آدرس Khamenei.ir نیز که صرفاً ارتباطی بر مبنای تبادل اطلاعات مرتبط با مقام معظم رهبری را با دفتر حضرتشان داشته و دارد نیز نه اجازه دست زدن به چنین اقدامی که خلاف و متضاد با اوامر مقام معظم رهبری را دارد و به خود چنین مجوزی را میدهد که علیه منافع و مصالح عالیه نظام مقدس اسلامی دست به اقدامی از این جنس زند و اخیراً نیز طی پیگیریهای مختلف، مدیران سایت مذکور نیز هرگونه ارتباط صفحات موجود در شبکههای ضداجتماعی صهیونیستی با سایت رسمی khamenei.ir را تکذیب کرده و نسبت به آن اعلام برائت کردهاند که از این عزیزان زحمتکش و انقلابی نیز چنین انتظاری میرفت.
حال که دانستیم چنین صفحهای هیچگونه ارتباطی با نهتنها شخص مقام معظم رهبری نداشته بلکه هیچ ارتباطی نیز با دفتر حضرتشان نیز ندارد باید به این سؤال جواب دهیم که بهراستی چه کسانی با چه اهدافی صفحات مذکور را ایجاد کرده و در آن فعالیت میکنند و آسیبها و پیامدهای منفی و هزینههای وجود چنین صفحاتی برای منافع و مصالح مختلف نظام مقدس جمهوری اسلامی چیست؟
چند سناریو را میتوان برای جواب دادن به چنین سؤال مهمی در نظر قرار داد:
1- شخص یا گروهی دلسوز، انقلابی، مومن و متعهد صرفاً جهت نشر حداکثری اخبار و اطلاعات مرتبط با مقام معظم رهبری و با نیتی اینچنینی صفحاتی را ایجاد کردهاند.
2- شخص یا گروهی که شاید التزام عملی و اعتقادی به ارزشها و آرمانهای اسلامی – انقلابی نداشته و ندارند طی یک قرار داد مالی متعهد به ساخت چنین صفحاتی و گرداندن آن شدهاند.
3- سازمانهای جاسوسی – تروریستی دولتهای صهیونیستی جهان با اهدافی که بدان اشاره خواهد شد دست به چنین اقدامی زدهاند.
با فرض سناریوی اول، شخص و یا گروهی خود را مسئول و موظف دانستهاند که با نیتی بسیار مقدس، فهم و تحلیل ناقص و اشتباه خود را عملی ساخته و یا با توجیه عمل خویش بر طبق ادله واهی که بالا نیز بدان اشاره نمودم یا بدون اطلاع از اهداف و پازل دشمن در این رابطه صفحاتی را در سایتهای مختلف صهیونیستی از جمله فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام ایجاد نمودهاند؛ که اگر اینگونه باشد با اعتقاد به این مسئله که چنین شبکههای ضداجتماعی که به علت کاربرمحور بودن تمامی منافع اقتصادی، امنیتی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را مدیون حضور کاربران اینترنتی و میزان حضور و فعالیت آنان حفظ کرده و بهدست میآوردند و اثبات این مسئله بسیار ساده است.
برای مثال مکدونالد (رستورانهای زنجیرهای چندملیتی صهیونیستی) یک برند محسوب میشود و درازای گرفتن پول به مشتریان خود ساندویچ و دیگر خوراکی را میدهد، فیسبوک و توئیتر و شبکههای ارتباطی تلفن همراه مانند واتساپ و وایبر نیز به همین شکل عمل میکنند و سؤال اینجاست آنها در قبال دادن این بهاصطلاح خدمات خاص، ویژه و ظاهراً مجانی که درواقع هزینههای بسیار سنگینی برای ایجادکنندگان، مدیران و هدایتکنندگان اینچنین شبکههای ضداجتماعی و نرمافزارهای ارتباطی داشته و دارد چه چیزهایی را بهدست میآورند که حاضرند درازای آن حتی دشمنان اصلی خود را نیز پذیرفته و به آنان نیز خدماتی ارائه نمایند؟! بنده جواب این سؤال را وجدانهای افراد و اشخاصی که با ادعای متأسفانه صوری و واهی مبارزه و مقابله در جبهه جنگ نرم در این قبیل شبکههای ضداجتماعی و نرمافزارهای ارتباطی تلفن همراه صهیونیستی حاضر و فعالیت مینمایند واگذار مینمایم.
اما در سناریوی اول آیا تابهحال شخص یا گروه موردنظر با این سؤال مواجه نگشتهاند که چرا صهیونیستهایی که به بچهٔ در رحم مادر رحم نمیکنند چطور به یوزر و صفحه دشمنان اصلی خود رحم کردهاند؟! آیا جای تعجب نیست که مدیران نجس و صهیونیست این قبیل سایتها باذوق زدگی خاصی از حضور و فعالیت صفحههای حقوقی و حقیقی مرتبط با جمهوری اسلامی ایران آنها را دلیل بر مشروعیت و مقبولیت خویش دانسته و از وجود این صفحات در سایتهای خود بهشدت حمایت مینمایند؟!
آیا هیچگاه برای این برداران بهظاهر دلسوز و انقلابی سؤال نشده است که چگونه صفحه جوانان حامی مقاومت فلسطین بعد از گذشت 1 ماه حذف! میشود اما صفحه مذکور همچنان به فعالیت خویش ادامه میدهد؟! آیا این بزرگواران (با فرض سناریوی اول) قبول دارند که اگر فعالیت مؤثر و مثمر ثمری در برای جبهه حق و چه ضد جبهه باطل در این فضا داشتند دشمن لحظهای در بستن و یا حذف صفحه آنان درنگ نمیکرد؟!
نتیجه در چنین سناریویی این است که دشمن میتواند از جهل و یا علم انگاری غلط طیف انقلابی و مذهبی کمال سوءاستفاده را در تخلیه اطلاعاتی و نشاندار کردن افراد و اشخاص مذهبی و انقلابی جهت نیل به اهداف آینده، مشروعیت و مقبولیت سازی برای خود، محدود و سرگرم کردن اینچنین افرادی به فضایی بسته و در کنترل داشتن آنان برای اقدامات آتی و دور شدن افراد و اشخاص و گروهها از دغدغههای اصلی و موضوعات اولویتدار، تغییر ذائقه فکری و عقیدتی در طولانیمدت، اغوا و فریب افراد مذهبی با درگیر نمودن آنان با جذابیتهای ظاهری و... را داشته باشد.
لازم است در همینجا به یکی از بزرگترین پیامدهای ناشی از وجود چنین صفحه و صفحات مشابه در شبکههای ضداجتماعی صهیونیستی اشاره نمایم که تنها در عربستان سعودی تعداد قابلتوجهی از کاربرانی که صفحه مذکور را در شبکه ضداجتماعی صهیونیستی فیسبوک «لایک» کرده بودند تنها به جرم این عمل تحت تعقیب قضایی قرار گرفتهاند که برخی از آنان نیز در حال حاضر توسط رژیم آل سعود دستگیر شدهاند و این تنها بخش بسیار جزئی از پیامدهای منفی ایجاد چنین صفحاتی در اینگونه فضاها (زمین دشمن) برای عاشقان و علاقهمندان به نظام مقدس اسلامی و ارزشها و آرمانهای آن بوده و هست؛ که حقیقتاً ایجادکنندگان این قبیل صفحات و یا حامیان آنان در به وجود آمدن چنین آسیبهایی مقصر اصلی محسوب میگردند.
اگر اینچنین افرادی از جای خاصی مأموریت یافتهاند که چنین کاری را انجام دهند قطع بهیقین چنین نهاد و ارگانی بهصراحت خلاف دستور و اوامر مقام معظم رهبری عمل نموده و دستگاههای مربوطه امنیتی و قضائی موظفاند با چنین نهادی برخورد مقتضی را صورت دهند.
در سناریوی دوم که کمتر میتوان آن را جدی گرفت ممکن است عدهای که خود التزامی به آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی نیز نداشته باشند صرفاً با عقد یک قرارداد کاری مسئولیت این موضوع را عهدهدار شده باشند؛ اما چون این مسئله زیاد قابلاعتنا نیست و قطعاً سپردن چنین مسئولیتی از طرف ارگان یا نهاد داخلی و یا حتی خارجی به چنین اشخاصی خلاف مصلحت و عقلانیت بوده و هست و بعید به نظر میآید که چنین باشد؛ اما با فرض این مسئله این اشخاص (گردانندگان صفحات) به علت عدم التزام و تعهد لازم، در مقابل تطمیع و تهدید دشمن بسیار شکنندهاند و این خود میتواند بسیار ضربه زننده باشد.
اما در سناریوی سوم که دقیقاً بهاندازه سناریوی اول قابلبررسی و تحلیل است سرویس اطلاعاتی- امنیتی دشمن بهوسیله عوامل میدانی خود در فضایمجازی صفحات مذکور را ایجاد کرده تا دام و تلهای برای کنترل و شکار اهداف خود در بین کاربران مختلف از جمله معاند، مخالف و موافق با آرمانها و ارزشهای نظام مقدس اسلامی باشد. در این سناریو دشمن بدون هیچ زحمت و مشقتی، از نزدیک و بهصورت دائم رصد کاملی هم توسط شبکه نرمافزار ارتباطی تلفن همراه مرتبط با خود (به علت استفاده بیشازاندازه و لحظهای کاربران) و هم این قبیل شبکههای ضداجتماعی اینترنتی داشته و دارد و اهداف ثابت و متحرک خود را در هر فضایی در دید خود دارد.
البته شایانذکر است همین حضور و فعالیت در هم موجبات چنین مشکلاتی را فراهم میآورد اما تفاوت عمدهٔ نحوه اشراف و رصد لحظهای در حالت کلی با حالت مذکور در این است که اشخاص و گروههای مختلف در حالت مذکور به سهولت غیرقابلباوری تحت دید و نظر و گاهاً کنترل و هدایت نزدیک قرار میگیرند.
بهراستی هدف دشمنان تنها پهن نمودن چنین دام و تلهای برای کاربران حقیقی و حقوقی این قبیل شبکههای ضداجتماعی و نرمافزارهای ارتباطی تلفن همراه صهیونیستی بوده یا نگاه دشمن را میتوان حتی ایجاد اختلاف و شکاف در بین طیف مذهبی و انقلابی و حتی مسئولین نظام مقدس اسلامی با یکدیگر را نیز مدنظر قرار داد؟! آیا نباید طبق فرموده حضرت امام خامنهای (ارواحنا له الفداء) دشمنان را یک جبهه واحد بنگریم که بالقوه آمادهٔ هرگونه عملی علیه اسلام، مسلمین و مستضعفین عالم میباشند؟!
در پایان لازم است فرموده حضرت امام عظیم الشان خمینی کبیر (س) را در پیام قطعنامه 598 یادآور شویم که چه عمیق و تیزبینانه فرمودند: «نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهان خواران تا کی و تا کجا ما را تحمل میکنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند.
بهیقین آنان مرزی جز عدول از همه هویتها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمیشناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم صهیونیستها و امریکا و شوروی در تعقیبمان خواهند بود تا هویت دینی و شرافت مکتبیمان را لکهدار نمایند.
بعضی مغرضین ما را به اعمال سیاست نفرت و کینهتوزی در مجامع جهانی توصیف و مورد شماتت قرار میدهند و با دلسوزیهای بیمورد و اعتراضهای کودکانه میگویند جمهوری اسلامی سبب دشمنیها شده است و از چشم غرب و شرق و ایادیشان افتاده است! که چه خوب است به این سؤال پاسخ داده شود که ملتهای جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملت ایران، در چه زمانی نزد غربیها و شرقیها احترام و اعتبار داشتهاند که امروز بیاعتبار شدهاند! آری، اگر ملت ایران از همه اصول و موازین اسلامی و انقلابی خود عدول کند و خانه عزت و اعتبار پیامبر و ائمه معصومین - علیهمالسلام - را با دستهای خود ویران نماید، آنوقت ممکن است جهان خواران او را بهعنوان یک ملت ضعیف و فقیر و بیفرهنگ به رسمیت بشناسند، ولی در همان حدی که آنها آقا باشند ما نوکر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعیف، آنها ولی و قیم باشند ما جیرهخوار و حافظ منافع آنها...
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.