دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۳ ب.ظ
تقواى عملى از دیدگاه پیشواى متقیان على (علیه السلام)
1 - گفتار: گفتارشان راست و سنجیده است.
2 - لباس: در لباس، معتدل و میانه رو هستند.
3 - مشى: در روش زندگى و در راه رفتن فروتن و متواضعاند.
4 - تقواى چشم: چشمان خویش را از آنچه خداوند بر آنها حرام نموده پوشیدهاند.
5 - تقواى گوش: گوشهاى خود را وقف شنیدن دانش سودمند ساختهاند.
6 - ثبات نفس: در بلا و آسایش حالشان یکسان است.
7 - اشتیاق به لقاء الله: اگر روز مرگشان معین نبود، از شوق ثواب و خوف
عقاب، روح آنان حتى براى لحظهاى هم در کالبدشان قرار نمىیافت.
8 - توجه به عظمت خالق: بزرگى و هیبت الهى، دل آنان را فرا گرفته است.
9 - کوچک دیدن مخلوق: خالق در دل آنان بزرگ و غیر خالق در دیدگانشان کوچک است.
10 - مشاهده بهشت: آنان چون کسى هستند که بهشت الهى را دیده و در آن متنعم است.
11 - مشاهده جهنم: و نیز مانند کسى است که آتش جهنم را مشاهده کرده و در آن معذّب است.
12 - غم دل: قلبهایشان اندوهگین است (غمهاى آنان در دلشان است)
13 - بى آزارى: دیگران از شرشان در امانند.
14 - تناسب جسم: اندامشان نحیف و لاغر است.
15 - کوچکى حاجات: حاجاتشان کوچک و اندک است.
16 - عفت نفس: روح و نفسشان پاک و عفیف است.
17 - صبر: با صبر و استقامت در این چند روزه دنیا، به راحتى و آسایش ابدى دست یافتند. آنها در شداید و گرفتارىها بردبار و صبورند.
18 - عدم دلبستگى به دنیا: در برابر جلوهگریها و فریبهاى دنیا مقاومت کرده و بدان پشت نمودند و به اسارت آن در نیامدند.
19 - شب زنده دارى: در شب همواره بر پا ایستادهاند.
20 - قرائت و ترتیل قرآن: قرآن را با شمردگى و تدبیر قرائت مىکنند.
21 - درمان با قرآن: جان خویش را با قرآن محزون ساخته و درمان دردهاى خود را از آن مىگیرند.
22 - تحقق قرآن در خویش: هرگاه به آیه رحمت و تشویق برسند با طمع و اشتیاق
تمام بدان روى آورند و آنرا نصب العین خود سازند و هرگاه به آیه عذاب و
خوف رسند گوش خویش را براى شنیدن آن باز مىکنند، و صداى ناله و به هم
خوردن زبانههاى آتش مهیب و هولناک جهنم در گوششان طنین انداز است.
23 - در خواست نجات: با رکوع و سجود و به خاک افتادن در دل شب، از خداوند درخواست رهایى از عذاب و آتش مىنمایند.
24 - حلم: در روز بردبارانى دانا و نیکوکارانى پرهیزکارند. عملشان با حلم توأم است.
25 - علم: با آگاهى و علم و معرفت عمل مىکنند. در کسب دانش حریصند.
26 - تأثیر عجیب خوف خدا: ترس و خوف از خدا آنها را همچون چوبه تیرى لاغر
ساخته چنانکه دیگران آنان را بیمار و بىخبران ایشان را دیوانه مىپندارند،
در حالى که بیمار نبوده، بلکه اندیشهاى بس بزرگ آنان را بدین وضع در
آورده است.
27 - اعمال: اعمال زیاد خود را به چیزى نشمرده و از اعمال قلیل خویش راضى نیستند، اعمال نیک را انجام مىدهند اما باز هم ترسانند.
28 - خود کوچک بینى: همواره خود را (در پیشگاه خداوند) متهم و مقصر مىبینند.
29 - در برابر مدح دیگران: در برابر مدح و ستایش دیگران به هراس افتاده و
در مقام مناجات عرضه مىدارند: من از دیگران نسبت به خودم آگاهترم، و
پروردگارم به من از خودم آگاهتر است. خدایا مرا به آنچه به من نسبت مىدهند
مؤاخذه مفرما و از آنچه درباره من تصور مىکنند برترم قرار داده و گناهانى
را که نمىدانند بیامرز.
30 - دین: در دین خدا نیرومندند. دین خود را محفوظ نگاه مىدارند.
31 - اخلاق: نرم خوى و دوراندیشند.
32 - ایمان: با ایمانى مملو از یقیناند.
33 - میانه روى: در حال غنى، میانه رو هستند.
34 - عبادت: در عبادت خاشعند. قلبشان با خشوع است.
35 - آراستگى: در عین تهیدستى آراستهاند.
36 - صبر: در سختى صبورند.
37 - کسب: طالب (کسب و روزى) حلالاند.
38 - طمع: از آز و طمع بدورند.
39 - نشاط: در طریق هدایت با نشاط و چالاکند.
40 - کارهاى شایسته: حتى از کارهاى شایسته خود بیمناکند (مبادا پذیرفته نشود).
41 - یاد خدا: شبشان به سپاسگزارى و روزشان به یاد خدا مىگذرد.
42 - خواب و بیدارى: با خوف مىخوابند و شادمان برمىخیزند. ترسشان از
غفلت و سرورشان به خاطر فضل و رحمت الهى است که به آن عطا شده است.
43 - مهار و تأدیب نفس: هرگاه نفس او در انجام وظایفى که خوش ندارد سرکشى کند، او هم از آنچه دوست دارد محرومش مىسازد.
44 - تعالى روح و علو همت: روشنى چشمش در چیزى است که زوال در آن راه ندارد (خدا و آخرت)
45 - زهد: بىعلاقگى و زهدش در چیزى است که باقى نمىماند (دنیا و غیر خدا)
46 - صدق گفتار و کردار: علم و حلم را به هم آمیخته و گفتار را با کردار هماهنگ ساخته است.
47 - آرزو: آرزوهایش کوتاه و نزدیک است.
48 - لغزش: لغزشش کم است.
49 - خشوع: جانش خاشع و ترسان است.
50 - قناعت: نفسش قانع است.
51 - خوراک: خوراکش اندک است.
52 - آسانى امور: امورش آسان (و بدون زحمت و اذیت) است.
53 - نگاهبان دین: نگاهبان دین خویش است.
54 - در برابر خشم و شهوت: شهوتش مرده (و آن را سرکوب کرده). و خشمش را فرو خورده است.
55 - محل امید: همگان به خیرش امیدوارند.
56 - یاد خدا: اگر در میان غافلان باشد از ذاکران (خدا) محسوب شده، و اگر در میان ذاکران باشد از غافلان به حساب نمىآید.
57 - عفو: کسى را که به او ظلم کرده (و پشیمان شده) مىبخشد.
58 - عطا: به آنکس که او را محروم ساخته عطا مىکند.
59 - پیوستن: به آنکس که پیوندش را قطع نموده مىپیوندند.
60 - خوش زبانى و عفت کلام: گفتارش نرم است. از گفته هاى زشت و ناسزا برکنار است. مردم را به نام هاى زشت نمی خوانند.
61 - تنزه از بدى: زشتى و بدى از او آشکار نمىگردد. نیکیهایش هویدا و عیان است.
62 - شکر نعمت: در موقع نعمت و آسایش سپاسگزار است.
63 - دورى از ظلم: نسبت به کسى که دشمنى دارد، ظلم روا نمىدارد. به خاطر دوستى با کسى مرتکب گناه نمىشود.
64 - اعتراف به حق: قبل از اینکه شاهد و گواهى بر ضدش اقامه شود، خود به حق اعتراف مىکند.
65 - امانت: آنچه را به او سپردهاند ضایع نمىسازد.
66 - اهمیت موعظه: آنچه را به او تذکر دادهاند به فراموشى نمی سپارد.
67 - دورى از القاب زشت: دیگران را با القاب زشت نام نمىبرد.
68 - رعایت به حقوق همسایگان: به همسایگان زیان نمی رسانند.
69 - شماتت نمىکند: مصیبت زده را شماتت نمی کنند.
70 - دورى از باطل: در محیط و امر باطل وارد نمىشود.
71 - همگامى با حق: هیچگاه از دایره حق فراتر نمىروند.
72 - سکوت: اگر سکوت کند، سکوتش او را مغموم نمی سازد.
73 - سختى براى آسایش دیگران: خود را در سختى قرار می دهد، اما دیگران از جانب او در آسایشاند.
74 - خندیدن: اگر بخندد صدایش به قهقهه بلند نمىگردد.
75 - شکیبایى: هرگاه بر او ستم شود شکیبایى مىکند تا خداوند انتقام او را بگیرد.
76 - سختى براى آخرت: خویش را براى آخرت به زحمت مىاندازد و دیگران را در راحتى قرار مىدهد.
77 - حفظ مرز دوستى: دورى کردنش از دیگران از روى کبر نیست و اگر
کنارهگیرى کند براى پاک ماندن است. نزدیکیش به کسى به خاطر مکر و خدعه
نیست. و در معاشرت با نرمى و مهربانى رفتار میکند.