چهارشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۱۱ ق.ظ
زمانی که امام خمینی (ره) از ته دل خندید (خاطره ای از حاجی بخشی)
یکروز دیدم حاج علی فضلی اومده دنبالم
میگه حاجی بخشی، برو
پیش بچه های گردان حمزه. از تپه دوقولو برگشتن وضعشون
اصلاً خوب نیست.یک خورده بهشون برس.گفتم چشم.ما اومدیم با یام یام و پفک نمکی
میون بچه هایی که گردانشون شده بود دسته،رفتم بالای درخت.بچه ها جمع شدن دور درخت
اینقدر تکوندنش منو اینداختن پایین.نگو اینو فیلم گرفتن فرستادن برای امام(ره)؛
امام(ره) هم دیده بودن به نوه شون سید حسن فرموده بودن اِ اِ اینداختنش پایین؟!
فیلم رو بزن عقب یکبار دیگه ببینم.این مرد عجب روحیه ای داره با اینکه چندتا شهید
داده باز داره با رزمنده ها بازی و شوخی می کنه.خدا خیرش بده.این کلمه ای بود
که از خود امام(ره) شنیدم.بعدها امام(ره) فرمودند اون فیلم رو دیدم،نخوردی
زمین؟گفتم نه امام(ره) مگه من می خورم زمین! بعد سرم رو با حالت خاصی تکون دادم.
امام(ره) شروع کردن خندیدن طوریکه آقای خلخالی اونجا بود به من گفتم تاحالا اینطور
خنده ی امام(ره) رو ندیده بودم.بعد امام(ره) فرمودند:حاجی خدا عاقبتت رو بخیر کنه
انشاء ا…؛ گفتم امام(ره) همین جمله ای که فرمودید تا دنیا دنیاست برام
بسه.