( رهپویــان علی:. (علی یــــار :.

حسین، میزان سنجش صداقت آدمی است و قبول ولایت حسین، براتِ آزادی انسان از جهنم پلیدیهاست

( رهپویــان علی:. (علی یــــار :.

حسین، میزان سنجش صداقت آدمی است و قبول ولایت حسین، براتِ آزادی انسان از جهنم پلیدیهاست

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
( رهپویــان علی:.  (علی یــــار :.
سالهاست
که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر
تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود
را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است
بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز
ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به
ولایت.
حدیث موضوعی مهدویت امام زمان (عج)
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
وصیت شهدا
آخرین نظرات
موبایلتو شارژ کن

لوگوی همسنگران
يكشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۳۲ ق.ظ

تبسم خوبان

هدفمون گم نشدن خنده از روی لباتونه..اینجا همه چیز داریم از قبیل داستان کوتاه،جوک,عکس جالب و طنز,ترول,کلیپ,تست هوش و ... . احولپرسی در سینما یک...... میره سینما فیلم ببینه برای عرض ادب میاد با تمام تماشا گرای سینما دست میده وقتی به اخرین تماشاچی میرسه فیلم دیگه تمومه.آزمایش دیوانه هادر تیمارستانی میخواستند دیوونه ها رو امتحان کنند, زیر چراغی یک میز گذاشتند و روی آن مقدار زیادی روغن ریختند و ازشون خواستند یکی یکی بروند روی میز و چراغ رو عوض کنند دیوونه ها یکی یکی بالا رفتند و خوردند زمین. یکی از دیوونه ها کاغذی گذاشت روی میز و لامپ رو براحتی عوض کرد, همه برایش کف زدند و علت کارش را پرسیدند گفت : والله قدم نمی رسید کاغذ رو گذاشتم زیر پام تا قدم بلندتر شود خط وسط قرصاز..... می پرسن: چرا وسط قرص ها خط تیره گذاشتن؟..... میگه: واسه اینکه اگه با آب پایین نرفت، با پیچ گوشتی سفتش کنند خواب نمادیشب خوابتو دیدم با یه لباس نارنجی خوش‌رنگ اومده بودی در خونمون،هرچی ازت خواهش کردم بیای بالا نیومدی و فقط با عصبانیت گفتی :آشغالاتو بیار پایین دیرم شده تشکر از هواشناسی.... زنگ میزنه اداره هواشناسی میگه آقا دستتون درد نکنه امروز هوا خیلی خوب بود. بانک شما... می ره بانک سپه میگه: چهار تا تراول بانک تجارت بده! یارو میگه: داداش اینجا که بانک تجارت نیست  . تراول بانک تجارت میخوای- ...شاکی میشه، میگه: پس چی میگن بانک ملت بانک شما؟! تیم ملی خرها.... میره دکتر و میگه: آقای دکتر کمکم کن! من هر شب خواب می بینم که دارم توی تیم ملی خرها بازی می کنم! دکتره بعد از معاینه بهش میگه: این قرصها رو از همین امشب بخور تا راحت بشی......میگه: نمیشه از فردا بخورم...؟ دکتره میپرسه آخه چرا؟! ...میگه:  آخه امشب مسابقه فیناله دشنام عجیبیکی با ... دعواش میشه. بعد از کلی بحث طرف به ... میگه: گیر عجب خری افتادیما..... هم جواب میده: خودت گیر عجب خری افتادیما ! برق دزدی اتوماتیکدو تا .... با هم همسایه بودن ... هر سی ثانیه برق یکیشون می رفت ......... تحقیق می کنن می بینن از چراغ راهنمایی برق دزدیدن سفر به خورشید....ها سفینه می سازن برن خورشید. بهشون میگن چقدر خرین ذوب میشین.میگن فکر اونجاشم کردیم، اگه طبق برنامه بریم شب میرسیم. علامت اتبه یه ..... میگن علامت @ چیه میگه : ای دورت بگردم! شطرنج باز باهوش....با خره شطرنج بازی میکرده دوستاش میان میگن :عجب خر باهوشی! میگه نه بابا چی میگین یک یک مساوی هستیم!! خویشاوندی باخرانیک روز ملانصرالدین خرش را به سختی می زد و رهگذری از آنجا می گذشت و پرسید که چرا می زنی گفت ببخشید اگر می دانستم که با شما خویشاوندی دارد این کارو نمیکردم! سیگار کشیدن در پمپ بنزینمامور پمپ بنزین :آهای مردتیکه چرا داری تو پمپ بنزین سیگار میکشی ... !.... : برو بابا - من جلو بابامم سیگار میکشم ! عزاداری طولانییک سال، یک ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینه‌زنی میومده. مردم میرن پی ماجرا، میبینن دسته ... تو کوچه بن بست گیر کرده! غواصی در بمزلزله بم که میاد .. با لوازم قواصی میره بم. ازش میپرسن چرا اینجوری میری میگه میخوام عمق فاجعه رو پیدا کنم! کره خر جوونیه نفر به یه ... میگه کره خر. ... تعجب میکنه و با خودش میگه: عجب! یعنی اینقدر جوون موندم؟ این یکی جوک یک کمی چیزه ببخشید!!!!!!خبرنگار از یک دختر خانم جوان که مانتوی کوتاه پوشیده بود می پرسه : خانم چرا شما مانتوی کوتاه پوشیدیندختر خانم میگه:برای اینکه میخواهیم پسرها سر به زیر بشن آخه توی این دور و زمونه  پسر‌‌ ها خیلی سر به هواشدن. خر بگیری زمون قدیم داروغه ها  برای جمع آوری خراج و مالیات حاکم الاغ ها را می گرفتند . یک روز  زمان خر بگیری ملا نصر الدین با عجله و شتابان وارد خونه ای شد .صاحبخونه گفت :چی شده؟ ملا گفت : بیرون دارن خر میگیرن  صاحبخونه گفت: خر میگیرن چه ربطی به تو داره؟ ملا گفت : مامورین آنچنان عجله داشتن که میترسیدم  اشتباها مرابه جای خر بگیرن. پنی سیلین یه روز شخص خسیسی روی خودش آب یخ می ریخته! یکی می بیندش و ازش می پرسه: چرا این کار رو می کنی؟! می گه: می خوام سرما بخورم! با تعجب می پرسه: چرا؟ می گه: آخه یه «پنی سیلین» تو خونه دارم، تاریخ مصرفش داره می گذره! .پیک نیک یکروز سه تا دوست با هم میروند پیک نیک. اولی می گوید: نهار را من می آورم. دومی می گوید: نوشابه را هم من می آورم. سومی که زرنگ بود می گوید: خوب همه چیز را که شما آوردید، من هم داداشم را می آورم. . .   تور ماهیگیری یه روز یه نفر می ره ماهی بگیره، تور رو می اندازه تو دریا؛ اما هر چی می کشه در نمی یاد. می ره زیر آب، می بینه ماهیها تور رو بستن، دارن والیبال بازی می کنن . .چاه آب یه نفر داشته از کنار چاهی رد می شده، می بینه یکی از ته چاه داد می زنه: کمک کنید، شما را به خدا کمک کنید... . طرف روی چاه خم می شه و جواب می گه: آخه آدم حسابی، ته چاه جای گدایی کردنه؟!!

نظرات (۲)

خیلی متشکرم ازمطلبتون
خیلی حال کردم
فقط لطفامطالبتون رو بیشترکنید
خیلی عالی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
تمامي حقوق این سایت و مطالب آن متعلق به سری وبلاگ های .:رهپویان علی:. مي باشد - رونوشت ازآن باذکر منبع بلامانع است
.:رهپویان علی:.
.: رهپویان علی :. ( علی یار )
فرهنگی
سیاسی
مذهبی
علمی