سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به ولایت.
هنگامیکه ابراهیم جبین او را بر خاک نهاد (103) ، او را ندا دادیم که (104) ، آن رویا را تحقق بخشیدی ما اینگونه نیکوکاران را جزا می دهیم! (105) ، این مسلما همان امتحان آشکار است (106) ، ما ذبح عظیمی را فدای او کردیم (107) ...
تا ذبح آن ذبح عظیم ، از قربان تا عاشورا یک ماه بیشتر نمانده... !