( رهپویــان علی:. (علی یــــار :.

حسین، میزان سنجش صداقت آدمی است و قبول ولایت حسین، براتِ آزادی انسان از جهنم پلیدیهاست

( رهپویــان علی:. (علی یــــار :.

حسین، میزان سنجش صداقت آدمی است و قبول ولایت حسین، براتِ آزادی انسان از جهنم پلیدیهاست

Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
( رهپویــان علی:.  (علی یــــار :.
سالهاست
که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده ی بشر
تازیانه می زند. آن زمان که دروازه های بهشت باز بود هر کس با حرفه ای خود
را به آن باب می رساند و ما نسل سومی ها هم که دستمان در گیر صفر و یک است
بابی را گشودیم تا جرعه ای را تا شهادت بنوشیم. افتخار ما اینست که سرباز
ولایت فقیه هستیم هرچند دستمان خالیست اما دل های مان پر است از عشق به
ولایت.
حدیث موضوعی مهدویت امام زمان (عج)
نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
وصیت شهدا
آخرین نظرات
موبایلتو شارژ کن

لوگوی همسنگران

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۵۰ ق.ظ

شهداء را یاد کنید با عمل به وصیتهاشون

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۰۷:۵۰
يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

آخوند معتدل!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۱۳:۲۴
يكشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۲، ۱۲:۵۳ ب.ظ

اطلاعیه

دوستان عزیز برای تنوع در سایت می خوام یه چند وقتی فقط با عکس پست بذارم..لطفا نظرتون رو درمورد این ایده بفزستینمتشکرم
۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۲ ، ۱۲:۵۳
شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۲، ۰۳:۱۵ ب.ظ

دفاع مقدس در جبهه صفر و یک

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۲ ، ۱۵:۱۵
سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۳۹ ب.ظ

انواع فشنگ ( قسمت اول )

شراپنل گلوله جهنمی
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۲ ، ۱۷:۳۹
يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۰ ب.ظ

لبخند پشت خاکریز

کی با حسین کار داشت؟ یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟ بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!» ترق! ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت! چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!» ترق! جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید! کتاب رفاقت به سبک تانک صفحه 84
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۲ ، ۱۸:۲۰
تمامي حقوق این سایت و مطالب آن متعلق به سری وبلاگ های .:رهپویان علی:. مي باشد - رونوشت ازآن باذکر منبع بلامانع است
.:رهپویان علی:.
.: رهپویان علی :. ( علی یار )
فرهنگی
سیاسی
مذهبی
علمی